در اتاقم روی صندلی نشسته بودم از پنجره بیرون رو نگاه کردم کم کم خورشید به آغوش دریا رفت آسمان کم کم تاریک شد و شب ازراه رسید انگار یک نفر آسمان را رنگ کرده و با برس ذرات سفید را در تابلو می زند
آهای ! تو چرا بعضی وقت ها ستاره هارا نقاشی نمیکنی چرا یادت میره??چرا حتی گاهی فراموش میکنی آن نقطه ی بزرگ درخشان رادر تابلوهایت نقاشی کنی??یک وقت هایی هم می آیی چندتا رشته نور درخشان توی تابلو نقاشی میکنی !! خیلی دلم میخواهد بدونم چرا تابلوهایت تمام نمیشود?
نظرات شما عزیزان:
تشکر از وبلاگ زیبایت
برچسبها: