قدم به ابرها میگذارم وبه اوج آسمان میروم به دنیایی دیگر آنجاکه دیگر نشانی از بی مهری نیست مردمش یک دل و صمیمی اند اینجا مردم به جای آیینه تصویر خود را در آب میبینند.....
آسمان خراش و آپارتمان های بلند وجود ندارند بلکه به هر سو که نگاه میکنی کلبه های چوبی است آری اینجا رویای من است.......
اینگونه خواهم رفت...تا نرفتنی ها.....خواهم دید.....ندیدنی هارا.....خواهم شنید ..... نشنیدنی هارا.....
آنگاه که در آنجایم آزادم آنگاه که همه خوابند جاده ایی بپیمایم به انتهای بی کران در اوج آسمان آنجا رویایم را خواهم یافت .....در دل سپید ابر و یا شاید در نگاه ماه.....
پایان....
یاعلی..........
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:مرسی دوست گلم
برچسبها: